Machine Gun Kelly - Story of the Stairs (ترجمهی فارسی)
Oct. 16, 20151 viewer
Machine Gun Kelly - Story of the Stairs (ترجمهی فارسی) Lyrics
[Intro]
And that was a dark depressing time for him, you know
میدونین، اون زمان برای او یه دورهی تاریک و افسرده بود
He did had one visit with his mother I think
During the time that he lived with me
فکر میکنم زمانی که با من زندگی میکرد یه بار مادرشو ملاقات کرد
And she brought him a huge box fill with gifts you know clothes and all kinds of little goodies and stuff
اون واسهش یه جعبهی بزرگ پر از کادو اورده بود، چه میدونم لباس و چیزای کوچیک و خوبخوب
And it sat in the corner untouched, literally for months he'd never opened anything just left the box there
و اون جعبه کنج دیوار دستنخورده موند ـ واقعاً دستنخورده
ماهها بازش نکرد و جعبه رو همونجا ول کرد
[Verse]
What's going on in your mind when someone you haven't seen since you were nine is out at your door step right now?
وقتی یه نفر که از 9 سالگی ندیدیش دم در خونهت ایستاده، چی میاد تو ذهنت؟
Rewind, remember that one time when Marco showed up at the front door
بیا به عقب برگردیم، یادته یه بار مارکو اومد دم در
And we found out he escaped from a psych ward
و فهمیدیم از تیمارستان فرار کرده،
And stole grandma's car?
و بعدم ماشین مامانبزرگو دزدید؟
Ah, rest her soul
I know that's off topic, but I miss her soul
میدونم ربطی نداره، ولی دلتنگ روحشـ(حضورش)ـَم
So ironic that she was blind but told me I'm handsome I was
Every time that I walked in the door
جالبه کور بود ولی هر بار از اون در میاومدم داخل
بهم میگفت چقدر خوشتیپم
Can't lie and say it was easy being 14 on February 14th
نمیتونم به دروغ بگم واسهم راحت بود که تو 14 سالگیم، روز 14 فوریه
Watching a body die in my arms
مرگ یه آدمو تو بغلم تماشا کنم
Then have to go to a school that I hated
بعدم برم مدرسهای که ازش متنفر بودم
When my grade indicate that I don't give a fuck what's going on
و نمرههام نشون میداد تخمم نیست توش چی میگذره
A couple hours later on-
چند ساعت بعدـ
And not to mention that one bitch that I loved
بگذریم از اینکه عاشق یه جنده بودم
By the way I call her "bitch" because she was
بهش میگم جنده چون واقعاً بود
Wanted me to catch another man fucking her
دلش میخواست وقتی به یه مرد دیگه میده گیرش بندازم
Invited me over, told me to come into the front
Come upstairs and say what's up
دعوتم کرد، گفت بیام دم در، از پلهها برم بالا و ببینم چه خبره
And there she was
و اونجا دیدم چه غلطی میکرد
Little slut
جوجهکص
I was broken hearted, should've broke that bitch's jaw
قلبم شکسته بود، باید واسه اینکه مث یه احمق بازیم داده بود
Just for playin' me like a chump
فکّ اون جنده رو خرد میکردم
But instead went to the garage
ولی جاش رفتم تو گاراژ
Grabbed one of her brother's rifles, went outside
یکی از رایفلا(تفنگا)ی داداششو برداشتم
And shot that other mothafucka's truck up
و به وانت اون یکی مادرجنده [که با دوستدخترش خوابیده بود] شلیک کردم
I guess that's what lead me to cuffs
فکر کنم همین بود که باعث شد دستبند
Becomin' common in my life like funerals was
تو زندگیم یه چیز عادی شه، مث مراسم ختم
Daddy's less common now, he gave up
After he heard the judge pin a fucking felony on his son
بابا هم وقتی شنید قاضی جُرم کیریِ پسرشو تأیید کرده (پسرش تو دادگاه محکوم شده)
کمپیدا شد و بیخیالم شد
Funny enough
Me and Aunt Barbara even closer
بامزه اینجا بود که من و عمه باربارا نزدیکتر شدیم
Start to feel some weight lift off her shoulder
حتی حس میکردم [با بودنِ من] یه باری هم از دوشش ورداشته شده
Till it piled back on when a radiologist told her
تا اینکه یه رادیولوژیست بهش گفت
That she had breast cancer and might not live much longer
سرطان سینه دارو زیاد عمر نمیکنه و دوباره اون بار افتاد رو شونهش
(دوباره نگران آیندهم شد)
Fast forward
یه کم بزنیم جلو
The woman that I call my "mother" isn't my mother
زنی که «مادر» صداش میکنم مادرم نیست
Or even blood but that's how much I love her
یا حتی همخونم نیست، ولی من همونقدر [مثل مادرِ تنی] دوستش دارم
And that was a dark depressing time for him, you know
میدونین، اون زمان برای او یه دورهی تاریک و افسرده بود
He did had one visit with his mother I think
During the time that he lived with me
فکر میکنم زمانی که با من زندگی میکرد یه بار مادرشو ملاقات کرد
And she brought him a huge box fill with gifts you know clothes and all kinds of little goodies and stuff
اون واسهش یه جعبهی بزرگ پر از کادو اورده بود، چه میدونم لباس و چیزای کوچیک و خوبخوب
And it sat in the corner untouched, literally for months he'd never opened anything just left the box there
و اون جعبه کنج دیوار دستنخورده موند ـ واقعاً دستنخورده
ماهها بازش نکرد و جعبه رو همونجا ول کرد
[Verse]
What's going on in your mind when someone you haven't seen since you were nine is out at your door step right now?
وقتی یه نفر که از 9 سالگی ندیدیش دم در خونهت ایستاده، چی میاد تو ذهنت؟
Rewind, remember that one time when Marco showed up at the front door
بیا به عقب برگردیم، یادته یه بار مارکو اومد دم در
And we found out he escaped from a psych ward
و فهمیدیم از تیمارستان فرار کرده،
And stole grandma's car?
و بعدم ماشین مامانبزرگو دزدید؟
Ah, rest her soul
I know that's off topic, but I miss her soul
میدونم ربطی نداره، ولی دلتنگ روحشـ(حضورش)ـَم
So ironic that she was blind but told me I'm handsome I was
Every time that I walked in the door
جالبه کور بود ولی هر بار از اون در میاومدم داخل
بهم میگفت چقدر خوشتیپم
Can't lie and say it was easy being 14 on February 14th
نمیتونم به دروغ بگم واسهم راحت بود که تو 14 سالگیم، روز 14 فوریه
Watching a body die in my arms
مرگ یه آدمو تو بغلم تماشا کنم
Then have to go to a school that I hated
بعدم برم مدرسهای که ازش متنفر بودم
When my grade indicate that I don't give a fuck what's going on
و نمرههام نشون میداد تخمم نیست توش چی میگذره
A couple hours later on-
چند ساعت بعدـ
And not to mention that one bitch that I loved
بگذریم از اینکه عاشق یه جنده بودم
By the way I call her "bitch" because she was
بهش میگم جنده چون واقعاً بود
Wanted me to catch another man fucking her
دلش میخواست وقتی به یه مرد دیگه میده گیرش بندازم
Invited me over, told me to come into the front
Come upstairs and say what's up
دعوتم کرد، گفت بیام دم در، از پلهها برم بالا و ببینم چه خبره
And there she was
و اونجا دیدم چه غلطی میکرد
Little slut
جوجهکص
I was broken hearted, should've broke that bitch's jaw
قلبم شکسته بود، باید واسه اینکه مث یه احمق بازیم داده بود
Just for playin' me like a chump
فکّ اون جنده رو خرد میکردم
But instead went to the garage
ولی جاش رفتم تو گاراژ
Grabbed one of her brother's rifles, went outside
یکی از رایفلا(تفنگا)ی داداششو برداشتم
And shot that other mothafucka's truck up
و به وانت اون یکی مادرجنده [که با دوستدخترش خوابیده بود] شلیک کردم
I guess that's what lead me to cuffs
فکر کنم همین بود که باعث شد دستبند
Becomin' common in my life like funerals was
تو زندگیم یه چیز عادی شه، مث مراسم ختم
Daddy's less common now, he gave up
After he heard the judge pin a fucking felony on his son
بابا هم وقتی شنید قاضی جُرم کیریِ پسرشو تأیید کرده (پسرش تو دادگاه محکوم شده)
کمپیدا شد و بیخیالم شد
Funny enough
Me and Aunt Barbara even closer
بامزه اینجا بود که من و عمه باربارا نزدیکتر شدیم
Start to feel some weight lift off her shoulder
حتی حس میکردم [با بودنِ من] یه باری هم از دوشش ورداشته شده
Till it piled back on when a radiologist told her
تا اینکه یه رادیولوژیست بهش گفت
That she had breast cancer and might not live much longer
سرطان سینه دارو زیاد عمر نمیکنه و دوباره اون بار افتاد رو شونهش
(دوباره نگران آیندهم شد)
Fast forward
یه کم بزنیم جلو
The woman that I call my "mother" isn't my mother
زنی که «مادر» صداش میکنم مادرم نیست
Or even blood but that's how much I love her
یا حتی همخونم نیست، ولی من همونقدر [مثل مادرِ تنی] دوستش دارم
About
Have the inside scoop on this song?
Sign up and drop some knowledge
Q&A
Find answers to frequently asked questions about the song and explore its deeper meaning
- 10.Machine Gun Kelly - Story of the Stairs (ترجمهی فارسی)
Comments
Sign Up And Drop Knowledge 🤓
Genius is the ultimate source of music knowledge, created by scholars like you who share facts and insight about the songs and artists they love.